همسراشون ناراضی ان و میگن غذا میخوریم
مون شروع میکنن غر زدن ،لباس میپوشیم
غر غر میکنن ، میریم بیرون و برمیگردیم فقط
غر غر ،زندگیامون شده غر زدن همسرامون .
هم اعصاب ماهارو خرد کردن هم اعصاب بچه هامونو
.
حتی آب میخوریم غر میزنیم . کلا اعصابی برامون
نذاشتن .هم مارو دیوانه کردن هم بچه ها مو نو .
منمپرسیدم وقتی ازدواج کرده بودین آیا مادرو
خواهرا و برادر و. در زندگی شما دخالت میکردن؟
نظر میدادن ؟ سین جین میکردن؟
گفتن بله ،و گفتن خوب ما گناهی نداریم .
منم گفتم اتفاقا مقصر اصلی و بزرگ
شما بودین . شما باید به مادر و خواهراتون
و برادراتون میگفتین حق ندارین در زندگی
ما کوچکترین دخالتی کنین یا کوچکترین
نظری بدین . وگرنه من میدونم و شماها.
روزگارتونو سیاه میکنم .
گفتن : اره هیچی نمیگفتیم و فقط
گوش میکردیم و به حرف همسرامون گوش
نمیدادیم .
منم گفتم خب الان عواقبشو بچشین دیگه
. حق اعتراض هم ندارین .
چون اون زمون حق اعتراض به تون ندادین
این خانماتون یعنی کمتر از دخالتها و نطر دادنها
و به هم ریختن زندگیاتون توسط مادرو خواهر
و برادرتون هستن ؟
چطور اونا ادم بودن اما همسراتون ادم نبودن
و نیستن ؟؟؟؟؟
هم ,غر ,حق ,زدن ,گفتم ,بچه ,غر زدن ,کردن هم ,هم اعصاب ,حق اعتراض ,فقط گوش میکردیم
درباره این سایت